» گفتار
سوزن شهروندی و جوالدوز حاکمیتی
معتقدم که نقد وضعیت جامعه و یادآوری مسئولیت اجتماعی شهروندان به معنی مقصر خواندن مردم و بی اهمیت جلوه دادن و نفی خطاهای بزرگ حاکمان نیست. اما تکیه بر این استدلال که چون آنکه مسئولیت سنگین تری دارد فاسد است، ما هم می توانیم خطاهای کوچک بکنیم، فساد را فراگیر و سیستم های فاسد را پایدارتر و قدرتمند تر خواهد کرد
چگونه میتوان با زیرپا گذاردن قانون با اعمال مجرمانه مبارزه و برخورد کرد؟!
شگفت آور و باورنکردنی است که رئیس قوه قضاییه اصل حاکمیت قانون، اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها، اصل تفکیک قوا و اصول دادرسی عادلانه را برای اجرای قانون و برخورد با مجرمان نقض کند. فراموش نکنیم، زیرپا گذاشتن قانون منشاء وقوع همه جرایم است..
“بگو بین عباس و بیبیسی یکی رو انتخاب کنن”
نهایت آنکه به نظر می رسد تا اطلاع ثانوی، دغدغه اصلی مسئولان ، “امثال بیبیسی است و نه عباسها”. تا وقتی چنین باشد، نباید تعجب کرد که حاج کاظمها نتیجه بگیرند: “اگه امنیت ملی اونا رو بیبیسی تعیین می کنه، هرکی قبله خودشو بچسبه.
بیماری میدز MAIDS (درباره وضعیت روزنامهنگاری در ایران)
اگر بگوییم که ساختار قدرت و سیاست در ایران دچار نشانگان نقص ایمنی ارتباطی یا رسانهای (میدز)(MAIDS ) شده است، سخن ناروایی نگفتهایم. به عبارت دیگر هنگامی که این ساختار در برابر کوچکترین ویروس رسانهای قرار میگیرد کل نظام ارتباطی و رسانهای آن دچار اختلال میشود و قادر به نابودی ویروس مهاجم نیست. این وضعیت محصول نگاه سنتی بلندمدت و تاریخی صاحبان قدرت به رسانه است که فرق میان بوق و رسانه را متوجه نمیشدند
ماحصل عقیم سازی رسانه های داخلی، بارور سازی فیک نیوز بود
اگر امروز انواع رسانه های جمعی کلاسیک و سنتی از جمله تلویزیون و بسیاری از روزنامه ها و خبرگزاری ها در کشور عزیزمان دچار ضعف هستند و جریان اصلی اطلاعات به رسانه های شهروندی منتقل شده است، ناشی از همان مداخلات قدرت محور و انحصاری است که در حوزه ی رسانه های کلاسیک صورت می گیرد و از بسیاری از آنها موجودی نحیف و وابسته ساخته است و گرنه رسانه های جمعی کلاسیک نیز در کنار رسانه های شهروندی توسعه می یافتند و چنین عدم تعادل و شکاف عمیقی شکل نمی گرفت
کلیشههای چهل ساله
این زبان را آقای حسن روحانی نساخته است. درست به عکس، این زبان کلیشه شده است که حسن روحانی را خلق کرده است. آقای روحانی به این زبان سخن نگفت، این زبان حسن روحانی را به سخن گفتن واداشت. من به این نظم کلیشهای زبان حمله کردم. ساختاری که از عوامل اصلی مولد بی اعتمادی و بیگانگی سیاسی در ایران امروز است
آینده ای ناگوار در انتظار حسن روحانی
روحانی اما چه قدرتی برای گشودن مشکل سیاسی دارد؟ هوادارانش می گویند که او حداکثر ۲۰ درصد قدرت را در اختیار دارد. به فرض صحت این موضوع، اما ۲۰ درصد قدرت در کجای دنیا از پس مسئولیت صد در صدی برای حل مشکلات بر آمده است؟ به نظرم منتقدان روزافزون روحانی که تا همین ماههای اخیر بر قلّت بضاعت و امکانات او تأکید میکردند این روزها به کلی این مسئله را نادیده می گیرند و از او انتظار گره گشایی بحران های بزرگ را دارند
توصیه وکیل آزاده سلطانی داغدار، به همکاران و روزنامه نگاران درباره زندانیان بیپناه
امروزصبح از در زندان که بیرون آمدم خانوادههای زندانیهای تظاهرات تهران را دیدم، زیاد بودند، باید پنجاه شصت نفرشان در اوین باشند. در باره شان اطلاع رسانی کنید. به وکیل های حقوق بشری هم بگویید که بروند سراغ شان و زودتر وکالتشان را قبول کنند، این جور زندانی ها خیلی بی پناهند
آه ستمدیدگان
زندانی با هر سطحی از روحیه و قدرت، به تدریج احساسی رقیق پیدا میکند تا آنجا که خانوادهاش حتی مرگ اقوام دور و افراد کهنسال را هم از او پنهان میدارند.نمی دانم عبدالفتاح سلطانی چگونه از مرگ جوان خود در زندان مطلع شده است؟ اما درک حال او دشوار نیست! خداوند همۀ صبرهای عالم را نثار او کند. نثار همسر رنج کشیدهاش و همۀ اعضای خانوادهاش
تحولات تازه در ایران
پیشترها دین چندان اقتدار و نیرو داشت که زندگی تنها به شرط انطباق با آن اهمیت داشت. زندگیها از دست میرفت و فدا میشد تا دین برپا بماند. اما اینک خود زندگی یک مبنای هنجار بخش است. حال این دین است که اگر بخواهد کسب اعتبار کند باید نسبت خود را با زندگی روشن کند. این ماجرا به دین خلاصه نمیشود همه سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و کلامی تابع چنین حکمی هستند. زندگی و تداومش، بر صدر نشسته و همه سرمایهها باید ثابت کنند خدمتگذاران خوبی برای آن هستند و الا از اعتبار خواهند افتاد
تبعیض در اعطای مرخصی
حالا ما نگرانیم، نگران نرگس که با وجود تاکید پزشکان و حال بدش، هنوز دادستانی با مرخصی او موافقت نکرده است و برایش شرط و شروط هم میگذارند، اما آن دیگری حبس نرفته به مرخصی میآید و تهدید میکند
کاری باید کرد مانند همایون شجریان
در این میان همایون شجریان اعلام کرده که قصد دارد حداقل کاری که از دستش برمیآید بکند؛ بیهیچ چشمداشتی برای مردم بخواند. البته اینکار قیمت سکه و دلار را پایین نمیآورد، بازار کسب و کار را رونق نمیبخشد، رکود اقتصادی را درمان نمیکند و برجام را نجات نمیدهد، از همه مهمتر اینکه گردنکشیهای ترامپ را مهار نمیکند.
حیثیتی کردن مسائلی که ذاتا حیثیتی نیست
من بعید میدانم که دیپلماتهای ایرانی برای رد این منطق، استدلال مورد پسندی داشته باشند؛ و لابد در این وضعیت، بحث “پیمان شکنی” ترامپ در لغو برجام را پیش میکشند. پیش کشیدن این بحث هم اما کمک شایانی به دیپلماتهای ایرانی نخواهد کرد چرا که طرفشان خواهد گفت؛ مگر امضای کنندۀ برجام بوده که با لغو آن، پیمان خود را شکسته باشد؟ در اینجا قاعدتاً دیپلماتهای ایرانی موضوع استمرار تعهدات بینالمللی کشورها را به میان میآورند؛ اما طرف مقابل هم با مطرح کردن لغو معاهدات امنیتی بین ایران و آمریکا توسط جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب و اشغال سفارت آنها در تهران، بحث را به مسیری بی انتها خواهد کشاند که سرانجام چیزی از آن عاید نخواهد شد
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست ( تذکاری درباره حصر)
این حصر پایان خواهد یافت، امروز یا فردا، ننگ آن از دامان عده ای که ارزشها و آرمانها را فدای هوای نفس و رسیدن به قدرت کردند پاک نخواهد شد، این لکه برای همیشه بر پیشانی حاکمیت ثبت است. بهتر است هر چه زودتر تمامش کنند و خود را از حصر خارج کنند
اگر میدانستم…
جنگ به همین سادگی آ غاز و تمام میشود و مدعیانش به همین سادگی با «اگر میدانستم» و «اگر دوباره برگردیم» پشیمان میشوند اما نه جانها و جهانهای رفته برمیگردند و نه در اکثر موارد، کسی به خاطر خطای محاسباتی محاکمه میشود. مغلوبِ پرچمها و رجزخوانیها نشویم؛ عبرت بگیریم و از یاد نبریم که صلح، هزاربار بیش از جنگ، شجاعت و هنر و زیرکی میخواهد
رفع حصر و فرصتهای از دست رفته!
گر رفع حصر سال پیش در همین ایام صورت میگرفت؛ صرف انتشار خبر آن، موجی از نشاط سیاسی و امید به تغییر و پیشرفت در اقشار مختلف اجتماعی ایجاد میکرد و جامعه را از فرو غلتیدن به یأس و سرخوردگی نجات میداد؛ اما یک سال تأخیر، متأسفانه اثر خود را گذاشته و بسیاری چیزها را دستخوش دگرگونی کرده است
چه خواهد شد؟
به راستی سرانجام چه میشود؟ ظاهراً فقط خدا میداند! در دنیای کنونی که برخی متفکران “نظریۀ آشوب” را مناسب فهم تحولات آن میدانند؛ پیشبینی دقیق و قاطع آینده غیرممکن مینماید. نظریۀ آشوب در واقع همۀ ما را اسیر گردبادی فرض میکند که نظم درونی آن نوعی بی نظمی است و از این رو، فقط موجودی با توانایی خداوند قادر به آگاهی دقیق از سرانجام آن است
دستی از «غرب» برون آید و کاری بکند؟
حکّام مستبد و بیتدبیرمان را که نه از پشتیبانی ملّت برخوردارند و نه از کاردانی و کفایت، نمیدانم چه افتاده است که با جهان درافتادهاند. گویا هوس برافتادن کردهاند. خانه از پایبست ویران است، ولی خواجه در بند نقش ایوان است! خانه ناآباد وطن و دلهای ناشاد مرد و زن را دیگر نه توان جنگی مانده است، نه سودای انقلابی. سرها در گریبان است اما نه بهامید آنکه دستی از «غرب» برون آید و کاری بکند
تشدید فضای جنگی با هدف نشستن پشت میز مذاکره؟
همانگونه که نمی توانم این نظریه را بپذیرم که رئیس جمهور ایران -فارغ از پیامدهای اقدامش در داخل و بر زندگی مردم- به این دلیل جنگ روانی راه انداخته و فضای جنکی در منطقه ایجاد کرده است که قیمت نفت بالا برود و کاهش درآمد صادرات از طریق افزایش بهای مواد سوختی در جهان جبران شود! اما این نظر را شنیدنی می دانم که کوبیدن بر طبل جنگ و راه افتادن پینگ پنگ تهدید و فحاشی بین روحانی و ترامپ و تشدید خطر جنگ در ایران و منطقه، می تواند همه از جمله رهبر جمهوری اسلامی را زودتر به خط پایان برساند؛ نقطه جنگ یا مذاکره!
«ادبیات احمدی نڑادی» زیبنده حسن روحانی نیست!
متعاقب این رجز خوانی، افکارعمومی از روحانی معقول، یک احمدی نڑاد را تداعی کرد برای ما بعنوان حامیان انتخاباتی روحانی اصلا قابل هضم نیست که رییس جمهورمان سخنی بر زبان آورد که موجب ابتذال این مقام و جایگاه گردد و به عبارتی مضحکه عام و خاص تبدیل شود