» گفتار

پایان گزارش را اعلام کنید لطفا!

آن روز دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: «نمی‌توانیم درباره موضوع حصر صحبت کنیم و گزارش آن را بدهیم» چون گزارشِ ناگفتنی این بود که: حصر، تاوانِ ایستادنِ تمام‌قد در برابر آن «صحنه‌آرایی خطرناک» است. شش‌سال تاوان برای گفتنِ «چرا» به جای «چَشم» کافی نیست؟ پایانِ گزارش را اعلام کنید لطفا!

آنها سرگردانند

اگر رهبری و هوادارانش با همه‌ی حذف‌ها و حصرها و حبس‌‌ها، باز هم چنین سرگردانند و از دست‌های خالیِ کاربران شبکه‌های مجازی هم می‌ترسند این یعنی رهایی از دیوار استبداد دینی و معماریِ آینده، «بولدوزر» نمی‌‌خواهد! دست‌های زیرک و معماران شکیبا می‌خواهد که به تدریج و «خشت به خشت» این دیوار را بردارند و به جایش پُل بسازند

آنچه آیت‌الله خامنه‌ای فراموش کرد

نکته‌ی غیرقابل اغماض، آزادی رسانه‌ها و نخبگان و کارشناسان و شهروندان برای انتقاد از سیاست و نظر نفر نخست رژیم سیاسی در آمریکاست. آنجایی که از تجمع خیابانی و شعار گرفته تا انتشار بیانیه‌های امضادار و انتشار طنز و کاریکاتور و تحلیل صریح، دیدگاه و دستور ترامپ مورد انتقاد و حتی هجو و اعتراض و حمله واقع شده است. وضعی که در جمهوری اسلامی به رویا شبیه می‌ماند

تاج‌زاده: «آشتی ملی» معنایی ندارد، جز این‌که نیروهای سیاسی یکدیگر را به رسمیت بشناسند

آشتی ملی یعنی همه با هم، یعنی پذیرش تکثر از موضع برابر و به رسمیت شناختن این موضوع که هیچ فرد ، حزب و جریانی نمی تواند بار سنگین آینده و ساختن ایرانی آباد و آزاد را به تنهایی بر دوش کشد

از آه مظلوم بترسید و شهناز اکملی را آزاد کنید

آزردن دل دیگران چنان سنگین است که برخلاف بسیاری از گناهان که کفاره داشته و قابل جبران است کفاره ندارد و قابل جبران نیست. فرزندان این عزیزان در همین کشور و به دست افراد تحت امر کشته شده‌اند. اگر با آنان همدردی نمی‌کنید لااقل آزادشان بگذارید تا هرگونه که می‌خواهند سوگواری کنند. این مادر بزرگوار را آزاد کنید و از آه برآمده از دل شکسته اش بترسید

حق ما از صلح

صلح مثبت درعرصه بین‌المللی در سایه همکاری و تعاون دولت‌ها و احترام آن‌ها به حقوق بشر و ارزش های مشترک جامعه جهانی پدید می آید. صلح در این گفتمان خود نه تنها حقی بشری بلکه زمینه‌ای است تا سایر حقوق انسان بتواند در آن بستر امکان تحقق و ارتقا پیدا کند

ضرورت گفتگو در تمامی سطوح و ابعاد جامعه

هر وقت مشکلی پیش بیاید که گفتگو راه حل مناسبی برای آن باشد حداکثر توصیه به گفتگو درون جامعه سیاسی میشود و حتی بیشتر مردم نیز انتظار دارند اختلاف‌ها با گفتگو درون جامعه سیاسی حل شود و از انتقال مشکل به جامعه مدنی و مشارکت در حل مشکل و درافتادن گفتگو درون جامعه مدنی ابا دارند و یا دست کم آنرا بی فایده و بی نتیجه می‌دانند. این امر نشان می دهد که همه ما یعنی توده مردم، کارشناسان، متخصصان، کنشگران و کارگزاران نظام سیاسی به اهمیت، کارکرد و ضرورت گفتگو درون جامعه مدنی و همچنین بین جامعه مدنی و جامعه سیاسی توجه کافی نداشته‌ایم و راحت از کنار آن گذشته‌ایم و همین غفلت و بی توجهی سبب گردیده بسیاری از مشکلات با وجود کهنگی همچنان زنده و حل نشده در جامعه ما باقی باشد و تا مردم، کارشناسان و مسئولان به اهمیت و ضرورت چنین گفتگوهایی پی نبرند و آموزش های لازم در این زمینه صورت نپذیرد و گفتگو در تمام سطوح و ابعاد جامعه به هنجار و روش ضروری غیرقابل جایگزین تبدیل نشود نباید انتظار حل مشکلات جدی و اساسی و برون رفت از آنها را داشته باشیم

اعتراض و مقاومت کارساز است حتی در یک حاکمیت یکدست

ده پیروزی و دستاوردِ اولیه‌ی مقاومت‌های مدنی در برابر فرمان ضدمهاجرتیِ ترامپ

موزه‌ی عبرت؟

فاطمه کروبی (که خود و همسرش از مبارزانِ بهمن انقلاب بوده‌اند) در نامه‌ای به صادق لاریجانی (که هنگام پیروزی انقلاب، هجده‌ساله بود) آن تفاوت را چنین روایت می‌کند: «بیش از شصت نیروی امنیتی به منزل یورش آوردند و بدیهی‌ترین مسائل انسانی و شرعی را در تفتیش رعایت نکردند و برخلاف ساواک که تنها به دنبال اسناد مهم و معتبر بود، به استثنای وسائل، هر آنچه درمنزل بود با خود بردند…دوستانی که پیش از انقلاب سابقه‌ای دارند، می‌دانند که ساواک هیچگاه بدون حکم قانونی به حریم منزل اشخاص ورود نمی‌کرد. تجربه‌ی شخصی اینجانب در موارد متعدد و سایر مبارزانِ آن دوران گواهی است بر این ادعا…حتی در زمان بازداشتِ سال پنجاه‌وسه که نیروهای ساواک مهدی کروبی را به اتهام مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بازداشت کردند…» (شب دوم اسفندماهِ هشتادونُه)

به بهانه فاجعه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو

حوادث سه دهه گذشته به آنها آموخته است که مسیر اصلی به‌سوی توسعه همه‌جانبه و پایدار و درون‌زا نه از درون حوزه سیاستی که قلب تپنده‌اش حکومت است؛ بلکه از درون سپهر عمومی و جامعه مدنی که جایگاه سیاست ورزی اصیل است می‌گذرد و توسط هزاران انجمن و نهاد اجتماعی و مدنی و جمع‌های هم‌بسته سامان می‌یابد

قصه سی و چند نفر و یک دنیا امید

فاجعه پلاسکو به واسطه اتفاقی که برای آتش نشان ها افتاد واکنش های بین المللی را در پی دارد. فاجعه در ساعات ابتدایی روز ۳۰ دی ماه تنها در تهران بود، بعد از این ابعاد ملی پیدا کرد و حالادر جهان اخبارش مخابره می شود که چطور این فاجعه مدیریت شده است. با طولانی شدن عملیات امداد واکنش درست رسانه ای و پاسخگویی صحیح به افکار عمومی نه فقط در ایران که در دنیا اثرگذار است. حالاپلاسکو را دنیا می بیند جلوی کسانی را که در این چند روز سر برآوردند و سرنوشت نامعلوم و پیکر آتش نشان ها را برای مقاصد خود پله ساخته اند، با اطلاع رسانی شفاف بگیریم

دانشگاه آزاد و دومین اقدام غیرقانونی رهبری

این البته دومین اقدام غیرقانونی رهبری درباره‌ی دانشگاه آزاد است؛ پیش‌تر بعد از انتخابات هشتادوهشت، برای اینکه میرحسین موسوی را از عضویت در هیئت مؤسس دانشگاه حذف کند خودسرانه اساسنامه‌ی آن را تغییر داد در حالی که از آغاز تأسیس، این دانشگاه «با امضای اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، عبدالله جاسبی، علی خامنه‌ای و احمد خمینی» به عنوان یک «موسسه‌ی غیرانتفاعی» ثبت شده و اساسنامه‌ی مشخصی دارد.

سوختن پلاسکو همان‌قدر سیاسی است که انتخابات

در همین مناسبت‌هاست که باید بفهمیم که اصلاح سیاسی و اجتماعی امری فانتزی و فوق‌برنامه و سلیقه‌ای و برای اوقات فراغت نیست. با جان‌های ما و عزیزان ما در تصادفات رانندگی و آتش‌سوزی‌های مهارنشده و خشک‌سالی و خدای‌ناخواسته زلزله‌های بزرگ در بسیاری نقاط کشور سروکار دارد. مسأله‌ی مرگ و زندگی است. به این دلیل است که آتش‌سوزی و آموزش و پرورش و زلزله و سوانح رانندگی و خشک‌سالی سیاسی است، همان‌قدر سیاسی که انتخابات و البته چه‌بسا حتی بیشتر از انتخابات. اصلاح سیاسی یعنی ارتقای ظرفیت‌ها برای فهم و حل همین مسأله‌ها و پیش‌گیری از فجایع و مهار روی‌دادهای خطرناک.

چه شد که «همه آمدند»؟

آرام آرام از آن زمان برخی گرایش‌ها او را نه‌تنها مزاحم فضای باز سیاسی نمی‌دیدند، بلکه احساس کردند در تنگناها می‌توانند به او پناه ببرند و از او کمک بگیرند. او به انعکاس سخن و بلند کردن صدای برخی گرایش‌ها که کمتر از رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی برخوردار بودند کمک کرد تا جایی که بعد از واقعه سال ۸۸ منتقدان نتایج انتخابات آن سال او را پشتوانه و زبان رسای خود یافتند. البته نه خود او پیوند دیرینه‌اش را با رهبری نظام و دلبستگی‌اش را به حفظ جمهوری اسلامی پنهان می‌کرد و نه آنها که به او و حمایتش دلگرم بودند بر این واقعیت چشم می‌بستند. منتها مسئله این بود که دست‌کم منتقدان می‌دیدند هاشمی برای حمایت از فضای باز سیاسی و آزاد شدن زندانیان سیاسی و… چه بهایی دارد می‌پردازد. می‌دیدند او حاضر نیست حمایت رسانه‌های رسمی کشور و حضور در تریبون‌هایی چون نماز جمعه تهران را به بهای دست کشیدن از این مواضع خود به دست آورد و این برای مردم، به‌ویژه منتقدان سیاست‌های فعلی جمهوری اسلامی ارزشمند است.

تنظیم‌کننده ضربان انقلاب و معتدل‌کننده نظام

بازی رافت نظام و توبه‌خواهی و نسبت خروج و تکفیری‌گری از همان ابتدا ناشیانه و مختص مجالس و مراسم عوام‌فریبی بود و در باور مردم ننشست و آنها خود بهتر می‌دانند که بر خطایند و چرا اصرار بر این خطا می‌کنند هم معلوم است که در تصور غلط آنها حفظ قدرت باید بدین‌سان و با زور و سرنیزه و زندان و حصر باشد اما تا کی جواب می‌دهد و یا اصلاً جواب داده؟ کمی فکر کنید ایهالقدرت دوستان! آیا بیشتر شکست‌ها و ناکامی‌های شما حضرات در همین نکته نیست که با مردم و آرمان‌های انقلاب فاصله دارید؟ و یاران انقلاب مانند موسوی و کروبی و رهنورد را در بند و حصر می‌خواهید و یا مانند خاتمی ممنوع از همه‌چیز و یا مانند هاشمی در اندیشه حذف آنان هستید؟ آیا نتیجه مثبتی گرفته‌اید؟ همه می‌دانند که تعیین‌کننده نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و خبرگان و مجلس شورا، هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و رهنورد بودند و پس از این هم همین خواهد بود.

بلندگو مال تو صدای حق مال ما

یکی از شخصیت‌های مهم مراسم تشییع‌ جنازه هاشمی رفسنجانی «بلندگو» بود. تعداد زیادی خودرو با دستگاه‌های پخش بزرگ صدا که شعارهای رسمی پخش می‌کردند، همه‌جا بودند. کسانی می‌گفتند این بلندگوها را آورده‌اند که صدای مردم شنیده نشود. بلندگوها شعار خودشان را می‌دادند و مردم شعار خودشان را: زندانی سیاسی آزاد باید گردد/ وصیت هاشمی، حمایت از خاتمی/ننگ ما ننگ ما، صدا و سیمای ما

پاسخ دقیق آیت‌الله خامنه‌ای به یک پرسش مهم

باید بپرسیم مرجع تقلیدی که فتوایش مستندِ پاسخ آقای خامنه‌ای به سؤالات شرعیِ دانشجویان بود دقیقا از چه زمانی حتی چاپ برخی کتاب‌های فقهی‌اش هم ممنوع شد؟ آیا همه‌ی آنها دقیقا از زمانی که منتقد رهبری شدند همه‌ی فضیلت‌های‌شان را یکباره از دست دادند؟ بگذارید پاسخِ این پرسش را از زبان آیت‌الله خامنه‌ای بشنویم در همان نشستِ مذاکرات بازنگری قانون اساسی: «من می‌گویم سلاطینی هم که بعداً به دیکتاتوری کشیدند، در آن چند سالِ اول با مردم تا کردند، آن چند سال اول زمانی نیست که یک رئیس‌جمهوری فرصت‌ پیدا بکند که دیکتاتوری بکند… تعیینِ زمان [یعنی دائمی نبودنِ ریاست] بهترین اهرم برای حفاظت از دیکتاتوری است».(۸/۳/۱۳۶۸) شاید اگر «تعیین زمان» شامل حالِ رهبری هم می‌شد امروز نه خودِ او چُنین مغرور بود، نه آن «دانشمند متفکر» ممنوع‌ بود، نه آن اصحابِ «نجابت و دیانت» محصور بودند و نه یک ملت مهجور…

خلأ آیت‌الله هاشمی و چند نکته

امتیاز ایشان این بود که به همراه تحولات زمان جلو آمده بود. از این جهت سیاستی هم که برای کشور دنبال می‌کرد سیاست تحول‌خواهانه بود. ایشان دیده بود در دهه ٩٠ نمی‌شود مانند دهه ۶٠ فکر کرد و تنگ نظری‌هایی که در ارتباط با خارج وجود داشت باید از بین برود

هاشمی‌رفسنجانی؛ مردی که مردم شد

ظهور معجزه هزاره سوم در این تغییر و تحول بسیار تعیین کننده بود. با او بود که فهمیدیم عقل چه قدر مهم است. دانش چه قدر مهم است. مصلحت اندیشی چه قدر مهم است. صبوری و خرد ورزی چه قدر مهم است. اگر او نبود دست کم من یکی تا آخر عمر در ساحت صغر سن باقی می ماندم و هیچ گاه با کودکی ام وداع نمی کردم. با او بود که فهمیدم سیاست یعنی درک امکان ها

برگی درخشان از شناسنامه انقلاب

سال ۱۳۸۹. دیداری خانوادگی با ایشان و خانواده داریم. از احساس مسئولیتی که در قبال حوادث و همجنین وضعیت من داشته اند تشکر می کنم. مانند همیشه با تبسم و مهربانی با همه، خرد و کلان برخورد می کند. سعی می کنم در نگاهش، افکار یک انقلابی با سابقه که برگ مهمی از شناسنامه انقلاب است را جستجو کنم و آرزوهایش برای آینده کشور. خوشبین است اما نگران.